بیقرار عدالت آخرین مطالب شنبه 88 آبان 2 :: 6:3 عصر :: نویسنده : روح الله عباسپور
ماجرا از آنجا آغاز شد که کروبی روز جمعه عزمش را برای بازدید از نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها جزم کرد و به نمایشگاه رفت، ولی وقایعی رخ داد که شیخ تنها برای یکی از نزدیکانش بازگو کرده است. البته این «یکی از نزدیکان» شدت نزدیکیاش به حدی بوده که محرم اسرار شیخ بوده و رازش را به سایتها و روزنامهها فاش نکرده و شاید هم معاون اولش بوده است. این نزدیک نقل کرده است: هنگامی که وارد نمایشگاه شدم جمع کثیری از طرفداران من (نه طرفداران موسوی) دورم حلقه زدند و شروع کردند به شعار دادن، ولی اشتباها توی شعارهاشون بجای اسم من از میرحسین استفاده میکردن که من بهشون تذکر دادم ولی شروع کردن به گفتن مرگ بر دیکتاتور. در این هنگام یکی از طرفداران من دو متری به هوا پرید و یه پس کردنی آبدار بهم زد، من به ذوق اومدم براش دست تکون دادم. یکی دیکه از طرفدارام که به ذوق اومده بود برای ابراز احساسات به طرف اومد که محافظا جلوش رو گرفتند، بعد طرفدارانم شروع کردن به سردادن شعار «مرگ بر منافق» ولی من نفهمیدم که منافق چه ربطی به نمایشگاه مطبوعات داره. خلاصه انبوهی از جمعیت دورم جمع شده بودند و از من استقبال میکردند. فشار جمعیت خیلی زیاد شده بود، من به دوستانم گفتم مواظب باشید توی این فشار به کسی تجاوز نکنند اگه خبری شد سریع اسمشو بدید من که توی لیست تجاوزات اضافه کنم. در ضمن از همه دخترای این دور و بر هم عکس بگیرید که اگه کسی رو سوار پیکان کردند بردند بعد جنازه یکی دیگه پیدا شد اسمش رو تو لیست شهدای 72 تن بیاریم عکسش رو هم برای اثبات کردن مطلبمون داشته باشیم، بلاخره بی بی سی و صدای آمریکا بی سند و مدرک حرفمون رو قبول نمیکنند. خلاصه فشار داشت زیاد میشد که ما رو بردن تو بخش روابط عمومی نمایشگاه که پذیرایی کنند ولی طرفدارانم به طرف روابط عمومی آمدند و همه در و دیوار و ستونهای این بخش را خراب کردند تا بتونند منو ببینند و برام دست تکون بدن. محافظا که دیدن من الان شهید راه علاقه مردم به یک سیاستمدار مردم دوست میشم گفتند حاج آقا بریم اوضاع خیطه، تو پلههای نمایشگاه دیگه کنترلی از خودم نداشتم و فشار جمعیت به حدی بود که داشتم سرنگون میشدم ولی خدا خیرش بده یکی از این محافظا یه گوله در کرد مردم یه خورده رفتن عقبتر، به قول ننه جونم تا نباشد چیزکی مردم نترسند از چیزها. خلاصه داشتم دم در ماشین به احساسات مردم پاسخ میدادم که یکی از دوستدارانم لنگه کفشش رو به من هدیه داد ولی چون خیلی بو میداد ازش قبول نکردم. با این استقبالی که مردم از من کردن فکر کنم اگه دفعه بعد کاندید بشم حتما رای بیارم. فقط به شهرام جون بگید هوای ما رو داشته باشه. /پایان
موضوع مطلب : بازدید کروبی از نمایشگاه مطبوعات, گزارش کروبی, طرفداران کروبی |
||