بیقرار عدالت آخرین مطالب شنبه 88 شهریور 28 :: 11:28 صبح :: نویسنده : روح الله عباسپور
سفیه در لغت به معنای نادان، احمق، ابله (فرهنگ معین)، نیز کم عقل (لغتنامه دهخدا) و همچنین سبک عقل شدن, نادانى و بى خردى کردن(فرهنگ عمید) است. در اصلاح حقوقی، به افرادی را که قادر به اداره اموال خویش نیستند و به عبارت دیگر صلاح خویش را تشخیص نمی دهند و دست به معاملات غیر عاقلانه می زنند «سفیه» گفته میشود. بطور مختصر سفیه یا غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد. (دانشنامه تخصصی حقوقی ذیل واژه سفیه) علامه نراقی در عوائد الایام در تعریف سفاهت آورده است؛ «و أمّا السفاهة: فهى عبارة عن خفّة العقل و نقصانه, و عدم کماله بالنسبة إلى عامة أهل المعاش و المحاورات, أى بالنسبة إلى العقل المحتاج إلیه فى طریقة المعاش و المعاملات, و المصاحبة مع أهل المحاورات أو العادات, کما یشهد به العرف. و صرّح به اللغویون و المفسرون.) (عوائد الایام/514) سفاهت عبارت است از سبکى عقل و نقصان آن و عدم کمال آن نسبت به عموم مردم در مسائل اقتصادى و اجتماعى. یعنى عقل سفیه در امور اقتصادى و مسائل مربوط به معاملات و معاش و برخورد با دیگران دچار کاستى و نقصان است. چنانکه عرف این معنى را تأیید نموده و لغویون و مفسران نیز به این مسأله به روشنى اشاره کرده اند. سپس در ادامه میافزاید: «ثم لهذا النقص ایضاً مراتب غیر محصورة و أنواع متکثرة: فمن ضعفاء العقول من یضحک کثیراً فى غیر موقعه, ومنهم من یتکلّم بکلمات مستهجنة و ...»( عوائد الایام/ 522) نابخردى و کم عقلى, مرتبه هاى نامحدود و گونه هاى بسیار دارد. گروهى از سفیهان, در جایى که نباید بخندند, مى خندند. گروهى دیگر, کلمات و سخنان زشتى به کار مى برند و ... سفاهت از کلماتی است که بار فقهی و حقوقی (قانون مدنی کتاب دهم) دارد از این رو سفیه احکام زیادی در بیشتر ابواب مالی فقه دارد، لکن صرف نظر از معانی دقیق حقوقی و فقهی این کلمات، میتوان آنها را در هر عرصهای متناسب با معنای اصلی بکار برد مثل سفاهت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی و ... به این معنا که به شخصی که صلاح خویش و مملکتش را نداند و دست به رفتار و گفتار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نظامی و ... غیرعاقلانه بزند به ترتیب سفیه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نظامی و... گفته شود با این برداشت، سفاهت معنای عامی خواهد داشت که بازگشتش به عدم رعایت مصلحت و انجام کارهای غیرعقلایی از سوی سفیه خواهد بود، البته ممکن است برخی بر این معنا خرده گیرند و سفاهت در این ترکیبات را بر معنای لغوی آن حمل کنند؛ اما به هر حال نتیجه بحث یکسان خواهد بود. انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن ضرورت اندیشه و نگاه حقوقی بر ترکیب «سفاهت سیاسی» و «سفیه سیاسی» و وضع قوانین و احکام شفاف برای کسانی که مبتلا به این عارضه هستند را بیش از بیش نمایان کرد، هرچند که در ماده هفده قانون مجازات اسلامی ذیل عنوان مجازاتهای بازدارنده از مجازاتی به نام محرومیت از حقوق اجتماعی نام برده لکن در ماده 62 مکرر و تبصره یک آن این مساله را محدود به محکومیتهای خاص و دایره محرومیت اجتماعی را نیز تنگ کرده است. مطالعه اصول قانون اساسی، بحث سفاهت در فقه و حقوق، بحثهای حقوقی راجع به امنیت ملی و نیز با در نظر مصالح عالی نظام اسلامی و حیثیت عمومی که نتیجه سالها فداکاری و شهادت صدها هزار زن و مرد این کشور و حاصل تلاش سی ساله مسؤولان نظام است امکان بررسی حقوقی و قانونگذاری در این عرصه را مهیا میکند و نیز نشان میدهد که روح قانون و شرع و رفتار بسیاری از ائمه(ع) و بزرگان نیز در این مسیر بر همین مبنا بوده است. نمونه این مساله را میتوان در نامه حضرت زینالعابدین(ع) به محمدبن مسلم زهری دید که یک بیانیه سیاسی اخلاقی تمام عیار است و در آن امام(ع) خطاب به زهری میفرماید: «آری، آنها تو را پلی قرار دادند تا با عبور از آن به بلا و شرور خود برسند، تو نردبانی بودی که برای رسیدن به گمراهیهای آنها مورد سوء استفاده قرار گرفتی. تو دانسته یا ندانسته نقش یک تبلیغاتچی را برای آنها بازی می کنی که مردم را به گمراهی می خوانی و در همان راه آنان حرکت می کنی» و در جای دیگر میافزاید: «(حال اگر به دنبال نجات هستی) باید از تمام موقعیت و امکانات ناروای خویش روی برگردانی تا بتوانی به «صالحین» ملحق گردی، همان کسانی که با جامه زاهدانه خویش بدرود حیات گفتند و به قبر وارد رفتند، در حالی که از شدت زهد و دوری از تنپروری و زیاده روی، پشتشان به شکمشان چسبیده بود. آری بین آنان و خدایشان هیچ حجاب و پرده ای وجود نداشت. دنیا آنها را نفریفت و در دنیا به فتنه گری مشغول نبودند.»(بحارالانوار، ج 75، ص 131) و همچنین در این باره میتوان به نامه مورخ 6 / 1 / 68 حضرت امام خمینی (ره) اشاره کرد. (صحیفه نور/ جلد 21 - صفحه 330) رفتار سفیهانه برخی از سیاسیون کشور (سیاستمدار نماها) در جریان انتخابات و حوادث پس از آن به مثابه کودکی بود که بین شکلات و پدر، لذت شیرینی زودگذر کام را میپسندد و شکلات را برمیگزیند، اصل، ریشه، منشاء حیات و رشد و بالندگی خود را برای به دست آوردن اندکی لذت و نفع به فراموشی میسپارد و به بهترین پناهگاهش پشت میکند، غافل از این که اگر از این درگاه رانده یا انکار شود موجودیت و هویتش به خطر میافتد. حجم سفه برخی فعالان سیاستزده در این عرصه به حدی رسید که در داخل مضحکه عام و خاص شدند و افراطیگری آنان در دروغ پردازی و ادعاهای واهی و بی اساس بدون هیچ دلیل عوام پسندی (چه رسد به دلیل محکمه پسند) به حدی رسید که برای اثبات سفاهت سیاسی آنان نیاز به هیچ تلاش طاقتفرسا و نوشتن متن حقوقی پیچیدهای نیست که عملکرد وگفتار چندین ماه گذشته آنان بهترین دلیل بر این امر است. لکن این مساله در داخل کشور و برای کسانی که هر روز در خیابانها راه میروند، با مردم زندگی میکنند و اوضاع و احوال را مستقیما می بینند قابل درک است، ولی برای بیگانگان و بیگانه پرستان خارج از کشور که در فضای سیاسی ایران تنفس نمیکنند و تنها از طریق سایتهای اینترنتی و وبلاگها از اوضاع کشور خبردار میشوند وضع متفاوت است، زیرا اینان یا بر اساس فعالیتهای مغرضانه و یا به دلیل در دسترس نبودن منابع خبری پاک، برداشتهای نادرست خود را از فعالیتها و گفتارها و بیانیههای فرد یا گروهی مبتلا به سفاهت سیاسی در آن سوی مرزها تبلیغ میکنند و آبرو، حیثیت و دسترنج سی ساله نظام اسلامی را در جهان خدشه دار میکنند و به قول برخی اپوزوسیونهای خارج نشین با کارهای نابخردانه خود «کمر نظام را میشکنند»، البته در این میان رسانههای مواجب بگیری چون بی بی سی، صدای آمریکا و فرنس 24 بیش از دیگران با هول زدگی حاصل از ذوق و هیجان به تبلیغات منفی، ناشیانه و ارایه تحلیلهای ناصواب علیه نظام و دستگاههای امنیتی و قضایی کشور پرداختند. به هرحال همانطور که شریعت اسلامی برای جلوگیری از ضرر مالی اشخاص برخی را با عنوان محجورین مشخص کرده که از جمله آنان سفیهان هستند و آنان را از تصرفات مالی خود محروم کرده و منظور قانونگذار در این امر در وهله اول رعایت سود و زیان خود افراد محجور بوده است، جا دارد قانونگذار ایران نیز با الهام از این درایت شارع، کسانی را که از سفاهت سیاسی رنج میبرند با هدف حفظ شخصیت خودشان و نیز حفظ مصالح نظام اسلامی از انجام فعالیتهای سیاسی محروم کند تا بیش از این اقتدار نظام دستخوش رفتارهای بیمارگونه این افراد نشود. موضوع مطلب : انتخابات, سفاهت سیاسی, سفیه جمعه 88 شهریور 27 :: 6:1 عصر :: نویسنده : روح الله عباسپور
آنچه در پی میآید پاسخ استاد خسروپناه به نامه سروش است: بسم الله الرحمن الرحیم وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ مَا هُم بِمُؤْمِنِینَ، یخَُدِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ مَا یخَْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ، فىِ قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمُ بِمَا کاَنُواْ یَکْذِبُونَ، وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نحَْنُ مُصْلِحُونَ، أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَاکِن لَّا یَشْعُرُونَ، و گروهى از مردم (یعنى منافقان) گویند: ما ایمان آوردهایم به خدا و به روز قیامت، و حال آنکه ایمان نیاوردهاند.، مىخواهند خدا و اهل ایمان را فریب دهند و حال آنکه فریب ندهند مگر خود را، و این را نمىدانند.، در دلهاى ایشان بیمارى (جهل و عناد) است، خدا بر بیمارى آنها بیفزاید، و براى ایشان است عذابى دردناک، به سبب آنکه پیوسته دروغ مىگفتند.، و چون آنان را گویند که فساد در زمین نکنید، گویند: تنها ما کار به صلاح کنیم.، آگاه باشید آنها خود مفسدند ولى نمىدانند. مردم عزیز و هوشیار ایران اسلامی دانشگاهیان و دانشجویان عزیز آقای سروش آقای سروش موضوع مطلب : پاسخ, سروش جمعه 88 شهریور 27 :: 5:46 عصر :: نویسنده : روح الله عباسپور
پس از انتخابات پرشکوه 22 خرداد و رای قاطع مردم به جریان اصولگرا و گفتمان امام(ره) و انقلاب، کسانی که ظرفیت و آستانه تحملشان تنها در حد شعار است این پیروزی بزرگ ملی را برنتابیدند و هر روز با اجرای یک سناریو کوشیدند بر طبل «ما نمیتوانیم» بیشتر بکوبند و کژ راههای را که پیش از انتخابات آغاز کرده بودند مصممتر به پیش ببرند. البته ناگفته پیداست که این جریان با رهبری شخصیتهای انقلابی و مبارزی به وقوع پیوست که نه تنها دلسوزان نظام، بلکه دشمنان قسم خورده خارجی را هم به بهت فرو برد تا آنجا که با دستپاچگی همه پلهای پشت سرشان را که در چندین سال استقرار گفتمان امام(ره) و انقلاب در کشور مجبور شده بودند بنا کنند و گام به گام تا مرز مذاکره با ایران پیش بیایند به ناگه شکستند و عجولانه دچار یک اشتباه راهبردی شدند. به هر حال توهماتی که در این مدت بر سکانداران جریان اصلاحات غلبه کرد نشان از بی ظرفیتی موجود در کل این جریان دارد، جریانی که هشت سال گفتمان تازه به دوران رسیدهاش را بر مردم تحمیل کرد، ولی حتی یک هفته هم تحمل جریان رقیب را نداشت و از همان روزهای نخستین آغاز به کار دولت نهم، تخریب و کارشکنی خود را آغاز کرد، ولی در جریان انتخابات اخیر به خوبی نشان داد که پشت این چهره مهربانتر از مادر، چیزی جز بی منطقی، لجبازی و حزبپرستی وجود ندارد. در این میان شیخ اصلاحات که به دلیل داشتن سابقه مبارزاتی و همراهیاش با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران توقع بیشتری از او میرفت به دلیل طبع ساده و بیآلایشش به راحتی از سوی کسانی چون معاون اول پیشنهادیاش وارد بازی خطرناکی شده که در حال حاضر او را گام به گام به ثقیفه انقلاب نزدیک میکند. اظهار تقلب در انتخابات و درخواست غیرقانونی ابطال این حماسه ملی بدون داشتن هیچگونه دلیل و مدرک محکمه پسند از توهماتی بود که باعث شد برخی از اندک جماعتی که به وی رای داده بودند از این کار اظهار شرمندگی کنند به ویژه با وجود لشکرکشیهای خیابانی و مزاحمت برای کسب و کار و زندگی روزانه مردم. مطرح کردن جریان ترانه موسوی که دروغی بیش نبود و اصرار بر صحت این جریان ناخودآگاه جمله «اصلاحات خون میخواهد» را به ذهن میآورد و این سوال را برجسته میکند که شیخ اصلاحات از اثبات این مساله چه سودی میبرد و در پی چیست؟ آیا براستی در پی احقاق حقوق مردم است؟ آیا مردمی که در جریان لشکرکشیهای خیابانی دچار ضرر و زیان شدند حقی ندارند؟ آیا جز این نیست که بیشتر کشته شدگان در اغتشاشات اخیر کسانی بودند که یا به خاطر دفاع از نظام اسلامی شهید شدند یا عابران و رهگذرانی بودند که به دست منافقان و با هماهنگی و همکاری سفارت انگلیس و فرانسه برای جریان سازی های خبری شبکههای بهایی مسلکی مثل بی بی سی و سی ان ان و دیگر مزدخواران کشورهای غربی کشته شدند؟ حال آیا شیخ به دنبال شهید اصلاحات میگردد تا با سر نیزه کردن پیراهن خونینش، مشروعیت عمل خود در گام نهادن به ثقیفه انقلاب را توجیه کند؟ و گویا زبان شیخ باز در خواندن «اصلاحات خون میخواهد» در کام نگشته که در آخرین سناریوی القا شده به او، مصرانه مساله تجاوز جنسی به اغتشاشگران در بند را مطرح میکند، مسالهای که تاکنون هیچ سند و مدرکی برایش ارائه نکرده و تنها با هوچیگری رسانهای آن را بسط داده است. توهمی که نتیجه یک خواب پریشان در یک شب گرم تابستانی است. اتهامی که نه تنها عزت شیعه، اقتدار نظام اسلامی، خدمات پلیس و ماموران امنیتی و استقلال و نظارت قوه قضاییه را زیر سوال برده، دستمایهای تبلیغاتی برای کسانی شده که اگر حتی یک روز بر این کشور مسلط شوند اصلاح طلب و اصولگرا نخواهند شناخت. به هر حال عملکرد مستقیم و غیرمستقیم اصلاح طلبان در دوازده سال گذشته ارمغانی جز بی اعتمادی ملی برای سران این جریان باقی نگذاشته و اکنون در آستانه دهه پیشرفت و عدالت، جمعیت جوان کشور با شور و نشاط و امید بدون این که «راهیان سبز امید» باشند همگام با سیل خروشان انقلاب به سوی رشد و تعالی پیش میروند، در حالی که برخی عملکردهای نابخردانه سبب شده تا شیخ بماند و اعتماد ملیاش. البته بیان این نکته ضروری است که هیچ ایرانی آزاده دوستدار نظام اسلامی از این که یاران انقلاب به ثقیفه انقلاب بپیوندند شادمان نمی شود. ثقیفه انقلاب یک جریان انحرافی است که پس از انقلاب از بی درایتی برخی بزرگان و بزرگ نماها که قادر به کنترل امیال خود نبودند و در تشخیص حق از باطل گول علم و جایگاه مردمی خود را خوردند به وجود آمد، این جریان مانند سیاهچالهای فضایی هر که را بتواند در خود فرو میبلعد. توجه نکردن به حلقهها، جریانها و افرادی که اطراف نخبگان را فرا میگیرند، دلبستگی نخبگان به دنیا و مظاهر مادی آن مانند فرزندان و خویشاوندان، قدرت طلبی، ترجیح منافع شخصی و گروهی به مصالح ملی و نظام اسلامی، قانونگریزی، حزب پرستی، اعتماد به عناصر مساله دار و عوامل دیگر از اسبابی است که با توجه به شدت و ضعف آن میتواند یک نخبه سیاسی را به این جریان انحرافی و خروج از حاکمیت الهی ولی فقیه نزدیک کند. لکن وصیت نامه الهی سیاسی امام خمینی(ره) به عنوان صحیفه انقلاب بهترین پناه برای همه نخبگان کشور است تا با درنگ در آن راه را از بیراهه بازیابند. صحیفهای که آنقدر گویاست که نیازی به تفسیر ندارد و هرکس صرف نظر از هرگونه گرایش سیاسی میتواند به قدر درک خود از آن بهره جوید و به مسیر اسلام بازگردد. و در پایان، در جریانات اخیر مردم نشان دادند که اگر هزاران مالک، هزاران ابوذر و هزاران سلمان زمان جان خود را در راه عزت اسلام و نظام اسلامی از دست دهند هرگز نخواهند گذاشت این ننگ تاریخ دوباره تکرار شود و به دورانی بازگردیم که غرب استعمارگر به خود اجازه دخالت در امور داخلی کشور را دهد. به امید روزی که سیاستمداران ما فریب اسم و شهرت خود را نخورند و بدانند نخبگی آنان به برکت انقلاب و نظام اسلامی بوجود آمده وب ا بصیرت و آیندهنگری مسائل کشور را تحلیل و اقدام کنند. موضوع مطلب : شیخ اصلاحات, ثقیفه, انقلاب جمعه 88 شهریور 27 :: 5:4 عصر :: نویسنده : روح الله عباسپور
به یاد دارم در ایامی که در مقطع ابتدایی بودم، عصرهای تابستان با بچههای کوچه، فوتبال گل کوچک، الک دولک و هفتسنگ بازی میکردیم. یکی از بچههای کوچه به نام نادر که تقریبا هم سن و سال بقیه بود هر وقت تیمشان گل میخورد اولین کاری که میکرد این بود که یک متر به آسمان می پرید و فریاد میزد «گل قبول نیست». هروقت هم که تیمشان می باخت بجای این که از زمین خارج شوند تا تیم بعدی وارد زمین شود به طرف داور حملهور میشد و در نهایت با لگد به جان دورازهها میافتاد یا اگر توپ برای او بود با برداشتن آن بازی را به هم میزد. این نوع برخورد بچهگانه در همه بازیها از نادر سر میزد، از این رو بچهها تمایلی نداشتند او را به بازی خودشان راه دهند. البته خوب است بدانید که پدر نادر به دلیل شغلی که داشت تنها یک ماه از سال در ایران بود و نادر زیر نظر مادرش نوعی تربیت صد در صد زنانه شده بود از این رو با توجه به طرد او از طرف پسرها، او بیشتر مواقع با دخترها لیلی بازی میکرد. به هر حال حوادث اخیر در انتخابات و رفتار کودکانه و مضحک برخی کاندیداها مرا به خاطرات دوران کودکیام بازگرداند و به این کلام بزرگان دین و نیز روانشناسان امروز رهنمون شدم که رفتار بزرگسالان ریشه در دوران کودکی و تربیت آنها دارد. آنچه در رفتار به ظاهر نخبگان جامعه سیاسی ما دیده شد بسیار نزدیک به رفتار همان کودکی بود که وارد بازی میشود ولی قواعد بازی را رعایت نمیکند. این برخورد چون بر اساس منطق و تفکر صحیح نیست دچار تناقض های آشکاری میشود که نمونهاش را میتوان در درخواست موسوی از وزارت کشور جهت اخذ مجوز برای برگزاری مراسم چهلم کشته شدگان اغتشاشات اخیر دید، چرا که وی با رفتارها و سخنرانیهای پیش از اینش نشان داد که نه تنها قوانین عادی را قبول ندارد بلکه گستاخی را از این هم فراتر و قانون اساسی و نهادهای قانونی کشور را نیز زیر سؤال برده است. سؤالی که باید از عالیجناب سبز پوش پرسید این است؛ شما که به هیچ یک از قوانین بازی پایبند نیستید و سیزده میلیون رایی که به پشتوانه نظام مقدس جمهوری اسلامی به شما داده شده را آرای شخصی خود میپندارید و بر سر آن معامله با بیگانه میکنید، چطور در این یک مورد، قانونمدار شدید؟ هرچند که قانونمداری ایشان را روز پنجشنبه در تجمع غیرقانونی در بهشت زهرا مشاهدهکردیم! به هرحال آنچه امروز دیده میشود تنفر و اشمئزاز عمومی نسبت به اینگونه برخوردها و حرکات است، چرا که حتی طرفداران آقای موسوی که پس از انتخابات نسبت به نتایج معترض بودهاند دریافتهاند اینگونه رفتارها مانند لگد زدن به دروازه و برداشتن توپ از زمین و به هم زدن بازی است ودیگر این ناله زدنها خریداری ندارد. در پایان، با توجه به سعه صدر مقام معظم رهبری و مسؤولان عالیرتبه نظام انتظار میرود سیاستمداران کشور با مراجعه به شناسنامههای خود، سالهای سپری شده عمر خود را به یاد آورند و بیش از این روزگار را به کام ملت تلخ نکنند و بگذارند داغدیدگان حوادثی که آتشبیار معرکهاش آنها بودند، با آسودگی خاطر در غم عزیزانشان اشک ماتم بریزند. از خداوند متعال اجر و صبر برای بازماندگان این رفتگان و عقل و درک سیاسی برای قدرتطلبان سیاست زده مسالت میکنیم.
موضوع مطلب : سیاست, موسوی, انتخابات پیوندها لوگو آمار وبلاگ
|
||