سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بیقرار عدالت
دوشنبه 89 خرداد 24 :: 4:33 عصر ::  نویسنده : روح الله عباسپور

شاید شما هم شنیده باشید که شیخ اصلاحات گفته «سر قبر پدرم هم نمی توانم بروم» چون هستند کسانی که بخواهند او را بزنند.
کروبی که تا پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری تنها یک لطیفه سیاسی بود و کارها و موضع‌گیری‌هایش موجب خنده مردم می‌شد، با نزدیک شدن انتخابات کم کم احساس شخصیت کرد و به اشتباه گمان کرد که واقعا کسانی که برایش کف و سوت می‌زنند حتما به او رای می‌دهند.
او که خود را رجل سیاسی می‌دانست هیچگاه نفهمید که دخترکی خبرنگار چگونه او را فریب داد و با سوالات خود، پاسخ‌هایی از او گرفت که مشاورانش او را از مصاحبه منع کردند.
این ابوموسای زمان که منزلش را برای هزینه انتخابات فروخته بود، هیچگاه نفهمید چگونه کرباسچی با حیله گری از فیلم تبلیغاتی او برای تبلیغ خود و مبری کردن خود از اتهام‌های مختلف بهره جست.
این شیخ ساده لوح که پس از انتخابات با ادعای تقلب بدون ارائه حتی یک سند نشان داد دچار سفاهت سیاسی است و شایستگی انجام فعالیت‌های سیاسی را ندارد به قدری از بلاهت رنج می‌برد که حتی حاضر شد تجاوز به پسرش را هم مطرح کند تا در بلوای پس از انتخابات حرفی برای گفتن داشته باشد ولی در نهایت با بی شرمی حرفش را در مورد تجاوزها پس گرفت، حرفی که به او دیکته شده بود.
به قطع و یقین، عملکرد و موضع گیری‌های کروبی در یکسال گذشته بیش از این که به نفع حزب متبوع و طرفدارانش باشد خوراک تبلیغاتی برای دشمنان بود برای اثبات این مطلب کافی است سری بزنید به رسانه‌های معاند نظام مانند بی‌بی سی و صدای آمریکا، رادیو فردا و ... و مطالب آنها را پس از هر سخن و عملکرد این فتنه‌گر بخوانید. از این رو ناراحتی مردم از چنین سیاست‌مدارنمای روان‌پاکی دور از ذهن نیست چرا که عملکردش غیرمنطقی و موجب به هم ریختگی شهر و زندگی مردم شد.
به هر حال باید به کروبی گفت که تو هیچگاه یک سیاست‌مدار نبودی بلکه بازیچه‌ دست دیگران برای رسیدن به اهدافشان بوده‌ای و امروز هم وضعیت به وجود آمده را خود به وجود آورده ای و «خودت کردی که لعنت بر خودت باد»/ پایان




موضوع مطلب : شیخ اصلاحات, کروبی, سفیه سیاسی, لطیفه سیاسی
شنبه 89 خرداد 22 :: 10:49 صبح ::  نویسنده : روح الله عباسپور

موسوی کروبی

شاید کمتر کسی فکر می‌کرد شور و هیجانی که پیش از انتخابات در جامعه وجود داشت پس از انتخابات بر اثر بی منطقی و لجاجت کودکانه کاندیداها به خشونت بگراید و طعم حضور چهل میلیونی مردم در انتخابات که پنجه به صورت مدعیان دموکراسی می‌زد با ادعاهای دروغ و رفتارهای غیرسیاسی موسوی و کروبی به تلخی گراید.
به هر حال موسوی و کروبی باید تا پایان عمر بی برکت خود به این سوال پاسخ دهند که بر اساس کدام مدرک و سند ادعای تقلب کردند؟
 آیا ترک بودن موسوی و لر بودن رهنورد دلیل تقلب بود؟
آیا تعدد ستادهای انتخاباتی موسوی دلیل بر تقلب بود؟
یا حمایت متمولین از او؟
یا تعداد عکس‌هایی که بر در و دیوار زده بودند؟
یا عملکرد قوی دولت اصلاحات در رسیدگی به محرومین و انجام کارهای زیربنایی اقتصادی؟
به هر حال اگر هم تخلفی شده بود قانون راه برخورد با آن را مشخص کرده است. پریدن در آغوش دشمنان، به رسمیت شناختن منافقان و سلطنت طلب‌ها و هم آواز شدن با آمریکا و انگلیس و اسراییل و انجام کارهای ضد امنیت ملی راهی است که جز احمقان به آن نمی‌پردازند.
موسوی و کروبی در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری طوری عمل کردند که گویا این آخرین انتخاباتی است که در ایران رخ داده است، چنان خود را باختند که همه چیز را باختند حتی احزاب متبوعشان را هم به مسلخ بردند و سبب نابودی آنها شدند، مگر نه این که در کشور 75 میلیونی، افکار و اندیشه‌های مختلفی وجود دارد که احزاب آنها می‌توانست خط‌‌ دهی و رهبری این افکار را به عهده داشته باشد.
عملکرد موسوی و کروبی نه تنها به نفع مردم و طرفدارانشان نبود بلکه خیانتی آشکار و دروغ و تقلبی بزرگ در فعالیت سیاسی آنان بود چرا که اینان عقده‌های انزوای بیست ساله خود را به متن جامعه کشیدند و مردم را در مقابل مردم قرار دادند، کاری که سال‌هاست منافقین می‌کوشند به درصدی از آن نائل آیند.
 امروز پس از گذشت یکسال از انتخابات، دست و پازدن‌های این دو کاندید ورشکسته برای مظلوم نمایی نه تنها موثر نیست که این گونه حیله گری‌ها حنایی است که دیگر رنگی نزد مردم ندارد و مردم در 14 خرداد نشان دادند که نه تنها از بی منطقی و حماقت سیاستمداران متنفرند که از هم پیالگان آنها هم دل خوشی ندارند و خواستار سیاستمداران مردمی‌اند نه حیله‌گران سیاست‌‌مدارنما.
بررسی عملکرد این دو مدعی اصلاحات و ضرر و زیانی که موضع‌گیری‌های آنان در طول یکسال گذشته به کشور و مردم وارد کرد امری است که تا کنون هیچ مرکز یا ارگانی به آن نپرداخته ولی بی گمان هر کس اخبار دیپلماسی خارجی ایران را قبل و بعد از انتخابات پیگیری می‌کرد به این نکته اذعان دارد که پس از انتخابات، ادبیات دیپلماسی کشورها در برابر ایران تغییر یافت و بر اثر خوش رقصی‌های موسوی و کروبی، تمایل آمریکا و پیغام فرستادن‌هایش برای مذاکره تبدیل به قطعنامه تشدید تحریم‌ها علیه ایران در آستانه ناکامی مدعیان اصلاحات در انتخابات شد به امید این که مزدوران داخلی‌اش در ایران به پشتوانه این قطعنامه کاری کنند./پایان




موضوع مطلب : موسوی, کروبی, 22خرداد, دروغ, قطعنامه
سه شنبه 89 خرداد 18 :: 3:59 عصر ::  نویسنده : روح الله عباسپور

 [k

در این که آیا در آینده، جهان با یک جنگ بزرگ دیگر روبرو خواهد شد یا این که با تشکیل دهکده جهانی، صلح و صفا و دوستی همه جا را فرا خواهد گرفت نظریات مختلفی وجود دارد، لکن با توجه به خوی استکباری و استعماری برخی دولت ها و نیز کج فهمی و دگم‌اندیشی بعضی گروه‌ها در صحنه بین الملل به ظاهر در آینده یک رویارویی بزرگ در پیش خواهیم داشت.

در این که این نزاع در کدام بخش از جهان رخ خواهد داد و گروه‌های درگیر در آن کدام کشورها و دولت‌ها هستند بازار گمازنه‌ها داغ است.

برای بررسی این موضوع باید دید تفکرات مادی‌گرای غربی خطرناک‌تر است و قابلیت رویارویی با اندیشه‌های حق‌گرا را دارد یا تفکرات تکفیری.

تفکرات مادی‌گرای غربی بر اساس تجربه شکل گرفته و مبانی آنها را اموری مادی مانند اصالت سود و لذت تشکیل می‌دهد، در این نوع اندیشه‌ها از معنا و معنویت خبری نیست از این رو مکاتب کاذب عرفانی و حتی شیطان پرستی و ضدیت با دین و خدا در صورت اشباع یا شکست این تفکرات از دل آنها بیرون می‌آید. اندیشه‌های مادی‌گرای غربی که با انواع «ایسم»ها در جهان شناخته شده‌ از آنجا که مبتنی بر آزمون و خطا و تجربه است در بدو پیدایش، اندیشمندان موافق و مخالف را به خود مشغول می‌کند، اما پس از گذشت مدتی به دلیل آشکار شدن نقاط ضعف، خود بخود منزوی می‌شود. از این رو می توان گفت ایسم های غربی یارای مقابله با اندیشه‌های حق‌گرا را ندارد و از آنجا که پشتوانه اعتقادی ندارد در صحنه مقابله همواره شکست خواهد خورد. اما در مقابل تفکرات تکفیری زنگ خطر بزرگی به ویژه برای شیعیان است چرا که سردمداران و مروجان این اندیشه کج، با حمایتی که از سوی سران مادی‌گرا می‌شود و با پشتوانه اعتقادی مخرب خود، هرگونه ظلم و جنایت را با اسم دین توجیه می‌کنند و آن را به پای خدا می‌نویسند و از آنجا که برای انجام جنایت به مرحله یقین می‌رسند، بازداشتن و اقناع آنها در مورد نادرستی کارشان بسیار دشوار خواهد بود.

هیچ کمونیست یا لیبرالیستی حاضر نیست بخاطر به کرسی نشاندن اندیشه کمونیستی یا لیبرالیستی خود، جانش را به خطر بیندازد مگر این که سود یا لذتش به خطر بیفتد که لشکرکشی‏های امروز آمریکا با همین امر توجیه می‏شود، ولی وهابیان به عنوان بزرگ‌ترین گروه تکفیری در جهان امروز با پاگذاشتن به این عرصه مرتکب هزاران جنایت می‌شوند و انتظار پاداش الهی در مقابل جنایت‌های خود را نیز دارند و جالب آن که تا کنون هیچ عالم وهابی حاضر نشده خودش اسلحه به دست گیرد و در این کارزار حاضر شود بلکه با دادن فتواهای تکفیری، گروهی بیسواد مثل ریگی را به جنایت ترقیب می‌کنند تا دلارهای آمریکایی از روزی شان حذف نشود.

بنابراین می‌توان گفت جنگ آینده جهانی جنگ اعتقادی بین دو یقین است که یک طرف آن بی گمان گروه‌های تکفیری جمع هستند و طرف دیگر آن انسان‌های منصف و عاقل و با توجه به مقدمه چینی و هزینه‌های هنگفت سرمایه‌داران جهانی، این جنگ به احتمال زیاد در منطقه خاور میانه رخ خواهد داد، تجربه‌ای که باعث رشد آمریکا در جریان جنگ‏های پس از جنگ جهانی دوم شد./پایان

 




موضوع مطلب : جنگ آینده, وهابیت, مادی گرایی, اندیشه
سه شنبه 89 فروردین 24 :: 1:15 عصر ::  نویسنده : روح الله عباسپور

بازی غرب


با بررسی تاریخچه فعالیت‌های بین المللی غرب، به ویژه آمریکا و کشورهای استعمارگر اروپایی این نکته به روشنی آشکار می‌‌شود که در پشت همه این حرکات، روایتی برای جلب افکار عمومی (Public Opinion) و مشروعیت بخشیدن (Legitimacy) به اعمال حتی ناهنجار و ضدانسانی وجود دارد. این مساله بخاطر جلب نظر اکثریت بر مبنای آموزه‌های خودساخته دموکراسی غربی نقش ویژه‌ای در آغاز و اجرای عملیات‌های غرب در سطح جهان دارد از این رو واژه «افکار عمومی» پرمصرف‌ترین کلمه پیش از هر نوع تحرک در سطح جهان است.
افکار عمومی، پدیده‌ای روانی ـ اجتماعی و خصلتی جمعی است و عبارت است از ارزیابی و نظر مشترک گروهی اجتماعی در مسئله‌ای که همگان به آن توجه و علاقه دارند و در لحظه‌ معینی، بین عده‌ زیادی از افراد و اقشار مختلف جامعه نسبتاً عمومیت می‌یابد و عامه مردم آن را می‌پذیرند. افکار عمومی به صورت تأیید یا مخالفت با یک عمل، نظر، شخص و واقعه با خواسته، مطالبه، پیشنهاد و توصیه تجلی می‌یابد (مهرآرا،1372 ص 371). افکار عمومی زمانی بوجود می‌آید که موضوع یا مسئله‌ای مورد توجه عمومی وجود داشته باشد. مسئله مزبور باید تا آن حد حیاتی باشد که مردم را به موضع گیری در خصوص آن وا دارد (نصر، 1380، ص411).
افکار عمومی را می‌توان یک جریان فکری دانست که مسلط بر فضای فکری جامعه شده و آن را می‌سازد. این ‌افکار از فرهنگ جامعه، یا از افکار قالبی و کلیشه ای، یا از اطلاعاتی که به وسیله‌ی رسانه‌ها در جامعه پخش می‌شود، و یا از رخدادهایی که در محیط اتفاق می‌افتد، نشات می‌گیرد. (افکار عمومی، نوشته ژودیت لازار )
در دوران کنونی رسانه‌ها به‌ دلیل کارکردی که در حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه دموکراتیک دارند، در شکل دهی افکار عمومی نقش بی‌بدیل و حتی منحصر به فردی و تعیین کننده‌ای دارند. برنارد کوهن معتقد است «رسانه ها ممکن است به ما نگویند چگونه بیندیشیم، اما مطمئناً به طور شگفت آوری به ما تلقین می کنند که به چه چیزی بیندیشیم.»
بایکوت خبری برخی شخصیت‌های سیاسی یا جریانات و حوادث مهم، پرداختن وسیع به مسائل کم اهمیت، خبری کردن مسائل حاشیه‌ای، تحریف رویدادها با ارائه تحلیل‌های التقاطی و نادرست، بازتاب وارونه بسیاری از مسائل، برخورد گزینشی با اخبار روز جهان و هزاران ترفند دیگری که امروزه در مطبوعات بزرگ جهان و غول‌های رسانه‌ای وابسته به رژیم صهیونیستی و آمریکا بکار گرفته می‌شود برای هماهنگ کردن افکار عمومی در مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی است.
نظریه اشاعه، نظریه برجسته سازی، نظریه وابستگی مخاطبان و دیگر نظریه‌های مطرح در علوم ارتباطات از تلاش های علمی است که در این راستا مطرح، تبیین و ترویج می‌شود.
سرمایه‌گذاری گسترده و به ظاهر زیان‌ده نظام‌های سرمایه داری و استعماری تنها بر اساس جلب افکار عمومی برای رسیدن به منافع بزرگ قابل توجیه و خود دلیلی بر این مدعاست.
آنچه غرب از آن واهمه دارد شکست در پروژه‌های سنگین و هزینه‌بر افکار عمومی است، روایت‌هایی که غرب با شگرد و مهارت خاصی برای مردم جهان مطرح می‌کند در صورت برملا شدن موارد کذب و خلاف واقع آن، علاوه بر زیان فعلی، اعتماد عمومی را از سرکردگان مدعی حکومت بر دهکده جهانی سلب می‌کند و هزینه عملیات‌های جلب نظر بعدی را تا حدود بسیاری افزایش می‌دهد، آنچه که ایران درست بر آن انگشت نهاده و خشم غرب را برانگیخته است.
هلوکاست روایتی است که غرب آن را با هزینه بسیار گزاف به عنوان سند مشروعیت رژیم منحوس صهیونیستی طی سال‌ها در سطح جهان مطرح کرد تا آنجا که برخی از کشورهای اروپایی از قانون اساسی خود نیز در این راه خرج کردند و ممنوعیت بحث درباره آن را به عنوان یکی از اصول آن گنجانده‌اند. تلاش‌ها و هزینه‌های گزاف غرب برای مشروعیت بخشیدن به موجودیت رژیم صهیونیستی با دو سوال رییس جمهور ایران در سال های گذشته دچار اضطراب شد.
روایت آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی برای مشروعیت بخشیدن حمله نظامی به عراق با مشخص شدن این مساله که هیچ گونه سلاح کشتار جمعی در عراق وجود نداشته با شکست مواجه شد و افتضاحی سیاسی برای بوش و بلر بوجود آورد.
روایت آمریکا با بازی کودکانه یازدهم سپتامبر جهت حمله به افغانستان با هدف مبارزه با طالبان زمانی به اوج شکست و فضاحت خود رسید که نیروهای اطلاعاتی ایران با ردگیری یک سرکرده طالبانی، ریگی را در بهت و حیرت سیا و موصاد دستگیر کردند در حالیکه نیروهای نظامی آمریکا پس از چندین سال حضور در افغانستان نه تنها تاکنون حتی یک فرمانده طالبان را دستگیر نکرده اند بلکه هر روز بر موج ناامنی، انفجارهای تروریستی و ترانزیت مواد مخدر در این کشور افزوده می‌شود.(سایت سرمایه www.sarmayeh.net)
روایت آمریکا که مدعی پرچم‌داری دموکراسی، امنیت و آزادی در جهان است با انفجارهای گسترده در عراق، افغانستان و پاکستان و کشته شدن صدها انسان بی گناه غیرنظامی زمانی بیشتر مخدوش می‌شود که حامد کرزای زبان به افشاگری می‌گشاید و سربسته می گوید مردم افغانستان ارباب و دموکراسی متقلبانه غربی نمی‌خواهند.
اما اکنون هوچی‌گری بر سر دست‌یابی ایران به فناوری هسته‌ای بازی دیگری است که غرب می‌کوشد با اجرای گام به گام آن روایت دروغ دیگری برای مردم جهان آماده کند تا بتواند به روش اصلی خود که همان جنگ و خونریزی است نزدیک شود و تهدید به حمله هسته‌ای به ایران از سوی اوباما در همین راستا تحلیل می‌شود، از این رو دستگاه دیپلماسی کشور در شرایط کنونی کار پیچیده و دشواری در پیش دارد، هرچند اظهارات نابخردانه سران کشورهای غربی مانند تهدید اوباما خود برگ برنده‌ای در دست ماست تا بی منطقی و زورگویی دول غربی را به اثبات برسانیم.
به هر حال شناخت صحیح روایات غرب برای جلب افکار عمومی و برملا کردن ترفندها و دروغ‌های مورد تمسک سران غربی امری است که رسانه‌ها و مسوؤلان می‌توانند با در نظر گرفتن آن با آگاهی پا در کارزار جنگ نرم دشمن نهند.




موضوع مطلب : بحران مشروعیت, غرب, افکار عمومی, روایت های غرب
دوشنبه 88 اسفند 24 :: 12:34 عصر ::  نویسنده : روح الله عباسپور

ظهر عاشورا بود، نزدیک پل حافظ، شهر مثل میدان جنگ بود، عده‌ای کف و سوت می‌زدند و از آتش زدن بانک‌ها و اموال عمومی احساس قدرت می‌کردند، توی اون شلوغی، بین اون همه هیاهو و دود و آتیش چشمم به حاج رضا افتاد، سرش شکسته بود، خون فرق سرش از کنار پیشونیش ریشای سفیدش رو خضاب کرده بود. به طرفش رفتم، داشت با دستمال خون سرش رو پاک می‌کرد، سلام کردم، با تعجب به من نیگاه کرد، مثل همیشه با لبخند جوابم رو داد و پیشونی ام رو بوسید. می خواستم ازش بپرسم چه خبر؟ که یکی از بچه ها با سرعت اومد، داد زد، حاجی دارن می رن سراغ پمپ بنزین، از همون فاصله دویست، سیصد متری می‌شد شعله آتیش مشعلی که به دست یه جوانک سبزپوش بود رو دید در حالی که داشت به سمت پمپ بنزین پر از ماشین و جمعیت می رفت، همه‌مون شروع کردیم به سمت پمپ بنزین دویدن، اما فریاد مجید که هیکل درشتی هم داشت ما رو میخکوب کرد، نمی‌دونم اون جلو چکار می‌کرد، شاید کمتر 20 متر با تجمع اغتشاش‌گرا بیشتر فاصله نداشت،  نعره‌ای که کشید شاید ده، بیست متری  اغتشاش‌گرا رو عقب روند، پمپ بنزین رو نجات داد اما ما فقط تونستیم نعش نیمه جونش رو از بین مشت و لگد و چماق مدافعان حقوق بشر بیرون بکشیم. نمی دونم این چیزا رو کروبی و موسوی هم می‌بینن یا فقط از تجاوز به دخترکان فراری خبر دارن.

یه ساعت بعد باز سر یه چهار راه حاج رضا را دیدم، باتوم یه سرباز رو سفت گرفته بود، بهش می‌گفت نزن، تو نباید بزنی، اینا خیلی‌هاشون گول خوردن، جوگیر شدن اومدن یه سنگی پروندن، باید لیدرا شون رو شناسایی کنیم، اونایی که دلار می‌گیرن شهر رو این ریختی کنن. از حاجی جدا شدم و دیگه تا غروب ندیدمش.

اون روز با همه شلوغیش گذشت، فردا صبحش داشتم می‌رفتم سرکار، مهدی رو دیدم، گفت وقت داری یه سر بریم بیمارستان، گفتم برای چی؟ گفت حاج رضا رو دیروز زدن، انگار یه سطل آب یخ ریخته باشن رو سرم، یخ کردم، زانوهام سست شد. نیم ساعت بعد بیمارستان بودیم، کنار تخت حاج رضا، هر دو دستش شکسته بود، سرش کاملا باند پیچی شده بود، صورتش کبود و هنوز خونی و چشم راستش هم آسیب جدی دیده بود، آروم در گوشش گفتم حاجی چی شده؟ یه قطره اشک از گوشه چشمش جاری شد، به سختی لباشو از هم باز کرد و آروم گفت: همه چیز درست میشه،‌ دعا کن.

اشک توی چشام جمع شد، گفتم چقدر خوب پاداش چهل درصد جانبازی و پنج سال اسارتت رو دادن. چقدر سخته کسانی جلوت وایسن و این بلاها رو سرت بیارن که براشون زندگیتو دادی. چقدر نفهمند کسانی که برای قدرت طلبی خودشون با مردم این طور معامله می‌کنن.

امروز دوماه از اون جریان می‌گذره و حاج رضا هنوز همون صمیمت و مهربونی رو تو رفتارش داره، هنوزم جوونای محل رو با هر تیپ و قیافه‌ای که باشن به محفل هفتگیش دعوت می کنه و با همشون رفیقه، باهاشون میگه و می‌خنده و هنوزم میگه زمستون میره ولی رو سیاهیش به زغال می‌مونه./ پایان




موضوع مطلب : موسوی, کروبی, عاشورا, اغتشاش
سه شنبه 88 اسفند 4 :: 2:28 عصر ::  نویسنده : روح الله عباسپور

 عبدالمالک ریگی

امروز صبح یکی از بهترین خبرهای عمرم را شنیدم، عبدالمالک ریگی، از حرامیان مزدور آمریکا، قاتل صدها جوان و کودک و پیر با درایت نیروهای به هوش اطلاعات دستگیر شد.

در حال تماس و تبریک گفتن به دوستان بودم که یکی از رفقا به شوخی گفت: عبدالمالک مرد خداجویی بود، باید مراقب باشیم او را به کهریزک نبرند و حقوق انسانی‌اش را رعایت کنند، اگر هم در دادگاه اعتراف کرد که از آمریکا و اسراییل و انگلیس پول می‌گرفته معلوم می‌شود که اعترافاتش تحت شکنجه بوده و دادگاهش نمایشی است.

خندیدیم و از هم جدا شدیم. ولی جرقه‌ای در ذهنم زده شد که راستی شباهت و تفاوت ریگی و موسوی و کروبی که هر سه باعث کشته شدن انسان‌ها شدند چیست؟

بی گمان اندیشه و برداشتی که افراد از وقایع اطرافشان دارند تاثیر مستقیم در تصمیم‌گیری‌ها، اعلام نظر و بیانیه‌هایشان دارد. آنچه ریگی را تبدیل به یک قاتل فراری تحت تعقیب کرد برداشت دگم‌گرایانه و حماقت گونه از اسلام بود، دینی که با شعار صلح، عدالت، مبارزه با تبعیض، احترام به هم نوع و هزاران ارزش دیگر در منطقه‌ای بکر از نظر اندیشه و تعقل بروز کرد و همان بی منطقی و بی عقلی امروز با نام وهابیت در همان سرزمین به مغز کوته‌فکرانی مثل ریگی تزریق می‌شود.

طرز تفکر وهابیت امروز از سوی نوادگان افراطی کسانی تبلیغ می‌شود که در زمان جاهلیت، دختران خود را زنده به گور می‌کردند و در طول این قرن‌ها هرگز نخواسته‌اند انسانیت انسان را قبول کنند.

به هر حال چنین اندیشه‌هایی در سازمان‌های جاسوسی  آمریکا و به ویژه انگلیس متولد می‌شود و گونه‌های متفاوت آن در کشور‌های مختلف جهان پیاده می‌شود.

شخصی مانند ریگی با برگزیدن روش جنگ نظامی مستقیم، پیاده نظام آمریکا و اسراییل می‌شود و اهداف ددمنشانه آنها را با کشتن انسان‌های بی‌گناه پیاده می‌کند. اما غیر از روش‌های نظامی مستقیم، شیوه‌های دیگری برای به خاک و خون کشیدن مردم و جوانان و ایجاد تفرقه در جامعه وجود دارد. آنچه موسوی و کروبی، آگاهانه یا ناآگاهانه دست به آن زدند و ماه‌ها کشور را با ناآرامی مواجه کردند و باعث کشته شدن تعدادی از هموطنانمان شدند برگرفته از اندیشه‌ انگلیسی «ما نمی‌توانیم» است که از قرن‌ها پیش در کشورهای جهان سوم تبلیغ می‌شد.

انقلاب اسلامی که حاصل تلاش، مبارزه و خون هزاران بزرگ‌مرد تاریخ این کشور است نخستین نهضتی بود که توانست شعار استقلال و «ما می‌توانیم» را در جهان سوم، بلکه در همه جهان به صورت عملی پیاده کند، این امر باعث شد تا دشمن همواره در طول انقلاب با روش‌های مختلف در پی متزلزل کردن این شعار اساسی باشند که در جریان انتخابات دهم این توطئه به وسیله موسوی و کروبی پیگیری و به یاری خدا و با هوشیاری مردم زمین‌گیر شد.

به هر حال ریگی قربانی کج فهمی خود و پریدن در آغوش آمریکا و اسراییل شد و موسوی و کروبی نیز خود و احزاب همسوی خود را به همین دلیل ذبح سیاسی کردند.

امید است سیاسیون کشور با درایت بیشتر و با پیروی از پیر فرزانه انقلاب، حضرت آیت الله خامنه‌ای کشور را به سوی رشد و تعالی پیش ببرند و روحیه امید و عزت را در کشور همگانی کنند./ پایان




موضوع مطلب : موسوی, عبدالمالک ریگی, کروبی, ما می توانیم
پنج شنبه 88 دی 17 :: 6:21 عصر ::  نویسنده : روح الله عباسپور

گام بعدی


نگاهی گذرا به کارنامه هشت ساله دولت اصلاحات و فعالیت های این جریان پس از ظهور و بروز و نیز تامل در اندیشه طراحان و صاحب فکران این جریان نشان می دهد حرکت‌هایی که به نام اصلاحات در عرصه سیاسی و اجتماعی انجام می شود مبتنی بر یک سری پیش فرض های طراحی شده است که بسان بازی شطرنج با تامل قبلی انجام می شود و در این مسیر رسیدن به هدف، اصلی اساسی به شمار می آید که توجیه کننده حرکات مهره های آن است.

انتخابات دهم ریاست جمهوری به روشنی نشان داد که متولیان و به ظاهر اندیشمندان اصلاحات برای رسیدن به آنچه در ذهن می پرورانند هیچ باکی از جلب حمایت بیگانگان ندارند، شاهد بر آن هم سکوت آنان در برابر حمایت، دخالت و خط دهی های بیگانگان به ویژه آمریکا و انگلیس در جریان فعالیت های حزبی اصلاح طلبان است.

جریاناتی که در چند هفته گذشته در عرصه سیاسی و اجتماعی در ایران روی داد سئوالات زیادی را در اذهان ایجاد می کند که پاسخ به هر یک نیازمند تحلیل همه جانبه از همه اطراف قضیه است.

1. پاره کردن و آتش زدن تصویر حضرت امام خمینی (ره):
شاید گفتن این نکته گزاف نباشد که هر تازه سیاستمدار آماتور در جامعه ایران به وضوح می داند که فعالیت ها و بازی های سیاسی در این کشور محدود به حدود قرمزی از جمله مسایل اخلاقی، اعتقادی، دینی و ... است. از این رو پس از این واقعه آنچه به سرعت بر سر زبان ها افتاد حکایت از نسبت دادن سیاستی عمر وعاصی به نیروهای انقلاب داشت. چیزی که کارنامه و عملکرد اصلاح طلبان بسیار سزاوارتر به آن است و جمله اصلاحات خون می خواهد برگفته از این تفکر است.
اما واقعیت به دور از هوچی گری های گروه ها و افراد سیاسی این است که تصویر حضرت امام (ره) در جریان اغتشاش منتسب به طرفداران نامزد اصلاح طلب پاره و به آتش کشیده شد.

2. حرمت شکنی روز عاشورا:
بازی با احساسات و عواطف دینی و مذهبی مردم در طول تاریخ همواره با واکنش سریع و تند اقشار مختلف سیاسی مواجه شده است. در این باره بنیانگذار جمهوری اسلامی خطاب به استکبار جهانی می فرماید: اگر شما در برابر دین ما بایستید ما با تمام وجود در مقابل دنیای شما می ایستیم، ملت ایران چه پیش از انقلاب و چه پس از آن به خوبی این کلام امام راحل را در عمل به جهانیان نشان داده اند. نمونه بارز و به روز آن راهپیمایی بزرگ عاشوراییان در تاریخ نهم دیماه در سراسر کشور بود که البته پیش بینی چنین واکنشی برای کسی که حتما چند سال در ایران زندگی کرده است کار سختی نبود. فرق این مرحله به مرحله قبلی در واکنش خارجی آن بود، پس از پاره شدن تصویر حضرت امام (ره) هر چند رسانه ای خود فروخته تحلیل های گوناگونی ارائه دادند و برخی از آنها نیز توانستند خوشحالی خود را از این جریان پنهان نگه دارند اما هیچ یک از سران کشورهای غربی که قبلا در وقایع ایران به سادگی اظهار نظر می کردند در این جریان به صراحت واکنشی نشان ندادند اما در جریان حرمت شکنی عاشورا شخص اوباما، نخست وزیر انگلیس و وزیر امور خارجه فرانسه اظهار نظر کرد و گویا با توجه به شناختی که از ویژگی های شیعیان و ارادت ایشان به ساحت حضرت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا داشتند نتوانستند به راحتی از کنار آن با سکوت بگذرند و شاید اصلا این حرکت بخاطر جلب نظر دوباره سران استکبار بود.
به هر حال با توجه به اینکه این دو جریان یک حالت پله کانی از اهانت به مقدسات و بازی با احساسات مردم را داشت شاید بتوان به رابطه ای مستقیم بین سران این حرکت با دول غرب اشاره کرد.
با وجود این نمی توان گفت این جریانات بدون برنامه ریزی و دعوت قبلی و تنها به صورت خودجوش از سوی عده ای خداجو صورت گرفته است چرا که بیان این سخن بیشتر به طنزی ابلهانه می ماند. دقت در آثار منتشر شده در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در دوران اصلاحات و تمرکز لیدرهای فکری اصلاح طلبان در آن دوره به خوبی نشان می دهد بیشترین مباحث مورد بررسی در آن دوران مطالعه جامعه شناختی ایران در عرصه های گوناگون روش های جنگ روانی، بررسی نقاط مشترک و وحدت آفرین در جامعه ایرانی و عوامل و نقاط اختلاف زا در این جامعه و دیگر مباحث بوده است. بنابراین نمی توان پذیرفت سردمداران اصلاحات نتوانستند واکنش نقشه های خود را پیش بینی کنند از این رو در تحلیل این وقایع می توان دو احتمال خودزنی اصلاحات و گام بعدی آن جریان را مطرح کرد. لکن خودزنی های گروه های سیاسی در طول تاریخ نشان داده که این حرکت باید همراه با آینده نگری و با روشی اغواگرانه باشد تا پس از خودزنی، حمایت های مردمی را به دلیل مظلومیت نمایی و ... به دست آورد و پس از مدتی سکوت یا فعالیت آرام بتواند با تجدید نیرو، باز به سطح عرصه سیاسی کشور باز گردد اما آنچه در این مدت در ایران گذشت را نمی توان خودزنی یک حزب دانست چرا که برای این بازی آنگونه نابخردانه عمل شد که انزجار عمومی را در پی داشت. از این رو باید نظریه دیگر یعنی «گام بعدی اصلاحات» را بررسی کرد. گامی که با آگاهی از شرایط و اوضاع و احوال جامعه ایرانی و خروش مردم در روزهای گذشته بر داشته خواهد شد.
اگر دبیر مجمع تشخیص مصحلت نظام را با توجه به نوع عملکرد و رویکردهای مختلف و متضادش در طول انتخابات و پس از آن، بازی خورده جریان اصلاحات بدانیم نامه به رهبر انقلاب و سپس انتشار بیانیه هفدهم موسوی را می توان مقدمات گام بعدی اصلاحات دانست که همه در راستای نظریه جام زهر است و البته نطفه آن را برخی نمایندگان دور ششم مجلس منعقد کردند و اکنون با روشی پیچیده و با درگیر کردن گروهی از داخل به همراه فشارهای بین المللی در حال پیگیری است./ پایان



موضوع مطلب : اصلاحات, بیانیه هفدهم, حرمت شکنی, امام خمینی
<   1   2   3   4   5   >   
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 26
  • بازدید دیروز: 38
  • کل بازدیدها: 83957